من آدم ترسویی هستم، خیلی میترسم. مثلاً با هر کسی همکلام نمیشوم و به هر کسی نزدیک نمیشوم. همیشه این حس ترس و احتیاط که ناشی از یک عدم اطمینان و عدم قطعیت است با من است. معمولاً خودم را هیچ میبینم و نمیتوانم به خودم تکیه کنم، بیرون که میروم یا هر کاری که دارم نیاز به همراهی برای تکیه کردن و همدوشی دارم. تفاوت اوقات تنهایی و جمع را از حالت چهره و روحیهام میشود تشخیص داد؛ از نوع رفتارم، حرفهایم، میمیک صورتم و حتی نوع راه رفتنم!
بهطور ویژه من هنگامی که در جمعهای خاصی هستم احساس تنهایی و ترس فزایندهای دارم، جمعهایی که یا خوب نمیشناسمشان و یا بد میشناسم! این بد میشناسم البته ایهام داشت!. گاهی متواری میشوم و گاهی خودم را در جمع بهنحوی سوا میکنم. آدمها برایم خیلی مهمند، آدمها و عقایدشان و آنچه بدان تکیه میکنند. بعضیها را وقتی میبینیم، یا نه حتی وقتی میدانم هستند و یا فکر میکنم که من در ذهنشان حضور دارم، دلگرم میشوم و پشتم محکم میشود. هر اندازه از بعضیها فراریام و ازشان میترسم، به بعضیهای دیگر تکیه میکنم و ازشان گرمای زندگیام را میگیرم.
گاهی آدمها را میبینم که به خودشان تکیه کردهاند، خوشحالند و لبخند ژدی بر لب دارند، مطمئناند و با اعتماد به نفسی عجیب گام برمیدارند. ظاهرشان را باب میل «خودشان» آراسته و حرفها و سکناتشان حاصل زندهگی «خودخواسته»ی آنهاست. این آدمها مرا افسرده میکنند و آن ترس فراگیر را در من ایجاد میکنند. در کنار اینان احساس میکنم که بر روی باد ایستادهام و دمی بیشتر طول نمیکشد که واژگون شوم.
به عکس، کسانی که اصلاً دلایل زندهگی مناند، کسانیاند که میدانم «میل» و «دل» و «معده» و اینها را دور انداختهاند!. تکیهشان، شادی و غمشان، ترس و تهورشان، همه وابسته به دژی محکم است. آنها قلابهایشان را جایی بند کردهاند که اگرچه مال خود ظاهریشان نیست، اما تا قیام قیامت محکم است، و کسی که با اینها و همدم آنهاست نه تنها روی باد نیست، که افسار باد را هم به اذن صاحبش در دست خواهد گرفت!
امروز چیزی را در قرآن خواندم که تأییدی بر این حس چندین سالهی من بود. هیجانزده و خوشحال شدم و تصمیم به گفتنش گرفتم. سورهی مبارکهی عنکبوت، آیهی ۴۱:
«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»
«داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کردهاند همچون عنکبوت است که خانهاى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر مىدانستند سستترین خانهها همان خانهی عنکبوت است»
و انقدر خداوند زیبا مثال زده که نیازی به توضیح ندارد، همهی آن ترسی که گفتم یکجا به دلات میافتد، وقتی فکر میکنی که غیر از خدا به کس یا چیز دیگری نکیه کردهای، تکیهای که بیشک بر باد خواهد بود.
درباره این سایت